جستجوی این وبلاگ

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

كجايند مردان پر ادعا؟

تصاوير زير مربوط به نماينده زن ايتاليايي پارلمان اروپاست كه همراه با كودك شيرخواره اش در جلسات پارلمان شركت كرده















۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

بانوي آواز بار سفر بست

مَرضيه نام هنرى اشرف السادات مرتضايى خواننده ايرانى است. او روز 21 مهر در یک بیمارستان پاریس به دلیل بیماری سرطان درگذشت.

مرضيه در سال ۱۳۰۴ در تهران بدنيا آمد. پدر و مادرش از يك خانواده هنردوست بودند و هنرمندانى از قبيل مجسمه‌ساز، نقاش و مينياتوريست و موسيقى‌دان در فاميلش زياد بودند. اما مادرش بود كه بطور خاص او را تشويق به خواندن كرد و در همه دوران زندگى‌اش از او پشتيبانى مى‌كرد.

وى در مصاحبه‌اى درباره خود گفته‌است:
«درزمانى كه خانواده‌هاى ايرانى به ندرت فرزندان دخترشان را براى تحصيل علم مى‌فرستادند پدر من با وجود كه يك فرد روحانى بود مرا تشويق به آموزش تحصيلات مرسوم زمان نمود. وقتى كه من آغاز به خواندن كردم خواننده شدن براى زنان خيلى غير عادى بود و درعين حال يك خواننده در آن زمان بايد هم دانش مدرسه‌اى مى‌داشت و هم دانش كلاسيك موسيقى و هم چنين يك صداى خوب. در ضمن استادان موسيقى زيادى بايد صداى او را تأئيد مى‌كردند و همچنين تئورى موسيقى را بايد بخوبى مى‌دانست. من سالهاى زيادى را به آموختن در زير نظر استادان بزرگ موسيقى ايرانى گذراندم پيش از اينكه شروع به خواندن كنم.
مرضيه در سال ۱۹۴۲ (۱۳۲۲ خورشيدى) به جهان هنر موسيقى وارد شد. نخستين بار در يك تئاتر كه نمايشنامه شيرين و فرهاد را اجرا مى‌كرد (تئاتر باربد) در نقش شيرين بازى كرد.اين نمايش ۳۷ شب روى صحنه بود كه براى او يك موققيت بزرگ و سريع به بار آورد و با استقبال زياد مردم مواجه شد.

مرضيه به سرعت نظر استادان موسيقى را به خود جلب كرد و نخستين زنى بود كه توانست در برنامه گل‌ها آواز بخواند مرضيه در حدود ۱۰۰۰ آواز در دوران شكوفايى هنريش خواند كه در ارتقاى موسيقى ايرانى بسيار اثرگذار بود.

پس از انقلاب
مرضيه در سال ۱۳۷۳ از ايران به خارج كشور رفته و در فرانسه به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت و به شورای ملی مقاومت ایران پیوست.و در سفرهاى گوناگون به كشورهاى مختلف كنسرت‌هاى زيادى داد. در اين دوران او با هنرمندان معروف و شاعران و آهنگسازان و نوازندگان مشهورى چون محمد شمس و شاپور باستان‌سير و عماد رام و محمد على اصفهانى و اسماعيل وفا يغمايى و راس پاپل و حميدرضا طاهر زاده كارهاى متعددى ارائه نموده‌است.
احمد کریمی حکاک، مدیر مرکز مطالعات فارسی دانگشاه مریلند گفت مرضیه یک سبک موسیقی با نواها، نتها و ملودیهای واقعا مواج و پیچنده را ابداع نمود. وی بطور خاص بخاطر ترانه هایی که تحت عنوان Tableaux Musicale شناخته میشود برجسته بود که تصاویری استعاری از عشق را عرضی می نمود و اشعار بزمی فارسی کلاسیک را به شکلی دست یافتنی به میان مردم برد.
او آخرين بار در 17 آوريل 2007  بر صحنه تالار معروف "المپيا "ی پاريس ظاهر شد و برگزيده ای از آهنگ های خاطره انگيز قديمی اش را خواند.
رهبری ارکستر را "محمد شمس" موسيقيدان و آهنگساز ايرانی بر عهده داشت و هم او بود که آهنگ های ترانه های مشهوری مثل "سنگ خارا"، "برگ خزان"، "دل رسوا" و يا "امشب شب مهتابه" را برای اجرای ارکستر سمفونيک تنظيم کرده بود و چه موفقيت آميز از عهده بر آمده بود.
مرضيه که از نوزده - بيست سالگی در اپرت ها و تابلو موزيکال های "جامعه باربد"، ساخته های استادش "اسماعيل مهرتاش" را هم می خواند و هم بازی می کرد و از تجربه و اعتماد به نفس بسياری بر خوردار است، نزديک به دو ساعت در لباس بلند آبی فيروزه ای اش، ايستاد و صدای رسا و گيرايش را به ميان جمعيت انبوهی که تالار بزرگ " المپيا" را پر کرده بودند، پراکند.
بر خلاف ده - دوازده سال گذشته که به دليل همکاری های مرضيه با "سازمان مجاهدين خلق" و "شورای ملی مقاومت" کنسرت های او هميشه رنگ و بويی سياسی داشت و گاه با تشنجات و نا آرامی هايی همراه بود، برنامه او در "المپيا" در محيطی صميمانه و بدون تظاهرات سياسی برگزار شد و "مرضيه" هيچ يک از ترانه های سياسی يا انقلابی سال های اخيرش را نخواند و شنوندگانش را در همان حال و هوای خوش آثار هنرمندانی مثل خالقی، بديعی، ياحقی، و تجويدی و اشعار رهی معيری، نواب صفا، معينی کرمانشاهی و بيژن ترقی مسحور کرد.
از جذاب ترين قطعات اين کنسرت، اجرای دو صدايی ترانه "بوی جوی موليان" بود که مرضيه آن را همراه با نوه اش "جانان خرم" خواند.
اين ترانه که آهنگ آن را روح الله خالقی روی شعر معروف رودکی ساخته است، نخستين بار حدود چهل سال پيش با صدای بنان و مرضيه از راديو ايران پخش شد و محبوبيت بسيار يافت. و اجرای تازه آن با صدای " مادربزرگ" و "نوه" که برای نخستين بار پا به صحنه می گذاشت خاطره به ياد ماندنی "کنسرت المپيا" شد.
"جانان" که 28 ساله است در کنسرواتوار ملی پاريس به تحصيل اشتغال دارد و می توان او را از اميدهای آينده موسيقی ايران دانست.

جاى آن دارد كه چندى ~ هم، ره صحرا بگيرم،
سنگ خارا را گواه ِ ~ اين دل شيدا بگيرم
موبه مو دارم سخنها ~ نكته ها از انجمنها
بشنو اى سنگ بيابان ~ بشنويد اى باد و باران
با شما همرازم اكنون ~ با شما دمسازم اكنون
شمع خود سوزى چو من ~ در ميان انجمن
گاهى اگر آهى كشد ~ دلها بسوزد
يك چنين آتش به جان ~ مصلحت باشد همان
با عشق خود تنها شود ~ تنها، بسوزد
من يكى مجنون ديگر ~ در پى ليلاى خويشم
عاشق اين شور حال ~ عشق بى پرواى خويشم
تا به سويش ره سپارم ~ سر ز مستى بر ندارم
من پريشان حال و دلخوش ~ با همين دنياى خويشم


خواننده: مرضيه
آهنگساز: استاد على تجويدى
تنظيم: روح الله خالقى
شاعر: رحيم معينى كرمانشاهى
آهنگ در مايه: دشتى
سال آفرينش: آهنگ ۱۳۳۷، ترانه ۱۳۴۰
گلهاى رنگارنگ شماره: ۲۶۱

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

آيا او با ماست؟


حتما خيلي ها مشروح مصاحبه بهمن كلباسي خبرنگار زبده بي بي سي فارسي با باراك اوباما را كه بارها از ديروز در تلويزيون و راديوي فارسي بي بي سي پخش شده را ديده اند؛ اولين چيزي كه در اين مصاحبه مورد اشاره قرار گرفت سخنان احمدي نژاد درباره حوادث يازدهم سپتامبر بود كه ازنظر بسياري از تحليل گران يكي از انگيزه هاي اصلي اين مصاحبه هم همين بود؛ ولي به نظر نگارنده انگيزه اي فراتر از پاسخ دادن به سخنان نسنجيده و پوپوليستي احمدي نژاد پشت اين گفتگو بود، براي نمونه بر خلاف پيام نوروزي دوسال پيش اوباما كه در آن سعي شده بود دولت وملت ايران باهم مورد خطاب قراربگيرند تا بدين طريق اين پيام را به گوش حاكمان ايران برسانند كه دولت جديد آمريكا برخلاف دولت پيشين، آنان را به عنوان نمايندگان ملت ايران به رسميت مي شناسند؛ در اين مصاحبه اما لحن رييس جمهور آمريكا كاملا متفاوت بود براي مثال در مورد واكنش ملت ايران نسبت به حادثه يازده سپتامبر گفت: "آن زمان عده ای [در ایران] شمع به دست شب زنده داری کردند، احساسات انساندوستی که در ایران ابراز شد شدت اختلاف بین عملکرد رهبری و رژیم ایران از یک سو و اکثریت مردم ایران را از سوی دیگر نشان می دهد. اکثریتی که نسبت به این مسایل با احترام و تعقل فکر می کنند."
اينجا سوالي براي شنونده پيش مي آيد كه آيا جناب پرزيدنت 2سال پيش ازاختلاف بين رهبري رژيم و اكثريت مردم ايران بي خبر بودند و اكنون به اين نكته پي برده اند؟ سخن من با كساني است كه سال گذشته ساده لوحانه شعار "اوباما يا با اونا يا با ما" سر مي دادندولابد اكنون اين تغيير را نتيجه آن شعار و پيروزي براي خود مي دانند. به جرأت مي توان گفت كه هيچ سياستمداري در دنيا دقدقه حقوق بشر يا آزادي مردم ممالك ديگر را ندارد و تايين كننده خط و مشي ديپلماتيك و روابط حكومت ها در درجه اول منافع ملي و بعد منافع حزبي است، براي مثال سينه زدن و خودكشي اخوندها براي مظلومان! فلسطين و لبنان هم از همين نوع هواداريهاست با اين تفاوت كه اينجا منافع گروه حاكم ارجح بر هر منفعت ملي وحتي ديني است.
در مورد اوباما هم وقتي كه منافعشان اقتضا مي كرد ملت ايران را سينه چاك ولايت خواند و امروز اوضاع سياسي داخل و خارج آمريكا به گونه اي تغيير كرده كه بايد ملت را از حكومت جدا دانست.
اوباما ديروز عصبي بود اين را ميشد از چهره اش و لحنش فهميد چرا كه به نظر مي رسد او تنها بازنده همه حوادث اخير است، ديروز احمدي نژاد پيروز شده بود چون به ظن خودش صحبت هاي او بود كه اوباما را عصبي كرده بود در حدي كه مصاحبه اي صرفا براي پاسخگويي به او ترتيب داده بود و بعد از آن همه نامه بي پاسخ چه چيزي از اين لذت بخش تر! ديروز جنبش سبز پيروز شده بود چون به ظن خودش شعارها و آكسيون هاي خياباني جواب داده بود و اوباما صرفا براي اينكه به آنها بگويد من با شما هستم مصاحبه اي ترتيب داده بود، ديروز مجاهدين پيروز شده بودند چون عده زيادي از هموطنان را توانسته بودند براي تظاهرات عليه حضور احمدي نژاد به نيويورك بياورند، ديروز حكومت ايران پيروز شد چون صدا و سيما نشان داد عليرغم تمامي تبليغات منافقان و صهيونيست ها فقط 20-30 نفر هم جنس باز عليه احمدي نژاد شعار دادند و ديروز دست راستي هاي آمريكا پيروز شدند چرا كه ثابت شد مذاكره با آدمي كه اينگونه در صحن سازمان ملل درفشاني مي كند عاقلانه نيست، تنها شكست خورده اين بازي اوباماست كه به قول خودش هزينه سياسي متحمل شده و حال تنها اميد برنده جايزه صلح نوبل ملت ايران است تا بر اثر فشار تحريم ها كاري كه دولت آمريكا با آن بودجه هاي سرسام آور نظامي از انجام آن بيم فراوان دارد را به سرانجام برسانند....