مَرضيه نام هنرى اشرف السادات مرتضايى خواننده ايرانى است. او روز 21 مهر در یک بیمارستان پاریس به دلیل بیماری سرطان درگذشت.
مرضيه که از نوزده - بيست سالگی در اپرت ها و تابلو موزيکال های "جامعه باربد"، ساخته های استادش "اسماعيل مهرتاش" را هم می خواند و هم بازی می کرد و از تجربه و اعتماد به نفس بسياری بر خوردار است، نزديک به دو ساعت در لباس بلند آبی فيروزه ای اش، ايستاد و صدای رسا و گيرايش را به ميان جمعيت انبوهی که تالار بزرگ " المپيا" را پر کرده بودند، پراکند.
بر خلاف ده - دوازده سال گذشته که به دليل همکاری های مرضيه با "سازمان مجاهدين خلق" و "شورای ملی مقاومت" کنسرت های او هميشه رنگ و بويی سياسی داشت و گاه با تشنجات و نا آرامی هايی همراه بود، برنامه او در "المپيا" در محيطی صميمانه و بدون تظاهرات سياسی برگزار شد و "مرضيه" هيچ يک از ترانه های سياسی يا انقلابی سال های اخيرش را نخواند و شنوندگانش را در همان حال و هوای خوش آثار هنرمندانی مثل خالقی، بديعی، ياحقی، و تجويدی و اشعار رهی معيری، نواب صفا، معينی کرمانشاهی و بيژن ترقی مسحور کرد.
از جذاب ترين قطعات اين کنسرت، اجرای دو صدايی ترانه "بوی جوی موليان" بود که مرضيه آن را همراه با نوه اش "جانان خرم" خواند.
اين ترانه که آهنگ آن را روح الله خالقی روی شعر معروف رودکی ساخته است، نخستين بار حدود چهل سال پيش با صدای بنان و مرضيه از راديو ايران پخش شد و محبوبيت بسيار يافت. و اجرای تازه آن با صدای " مادربزرگ" و "نوه" که برای نخستين بار پا به صحنه می گذاشت خاطره به ياد ماندنی "کنسرت المپيا" شد.
"جانان" که 28 ساله است در کنسرواتوار ملی پاريس به تحصيل اشتغال دارد و می توان او را از اميدهای آينده موسيقی ايران دانست.
مرضيه در سال ۱۳۰۴ در تهران بدنيا آمد. پدر و مادرش از يك خانواده هنردوست بودند و هنرمندانى از قبيل مجسمهساز، نقاش و مينياتوريست و موسيقىدان در فاميلش زياد بودند. اما مادرش بود كه بطور خاص او را تشويق به خواندن كرد و در همه دوران زندگىاش از او پشتيبانى مىكرد.
«درزمانى كه خانوادههاى ايرانى به ندرت فرزندان دخترشان را براى تحصيل علم مىفرستادند پدر من با وجود كه يك فرد روحانى بود مرا تشويق به آموزش تحصيلات مرسوم زمان نمود. وقتى كه من آغاز به خواندن كردم خواننده شدن براى زنان خيلى غير عادى بود و درعين حال يك خواننده در آن زمان بايد هم دانش مدرسهاى مىداشت و هم دانش كلاسيك موسيقى و هم چنين يك صداى خوب. در ضمن استادان موسيقى زيادى بايد صداى او را تأئيد مىكردند و همچنين تئورى موسيقى را بايد بخوبى مىدانست. من سالهاى زيادى را به آموختن در زير نظر استادان بزرگ موسيقى ايرانى گذراندم پيش از اينكه شروع به خواندن كنم.
مرضيه در سال ۱۹۴۲ (۱۳۲۲ خورشيدى) به جهان هنر موسيقى وارد شد. نخستين بار در يك تئاتر كه نمايشنامه شيرين و فرهاد را اجرا مىكرد (تئاتر باربد) در نقش شيرين بازى كرد.اين نمايش ۳۷ شب روى صحنه بود كه براى او يك موققيت بزرگ و سريع به بار آورد و با استقبال زياد مردم مواجه شد.
مرضيه به سرعت نظر استادان موسيقى را به خود جلب كرد و نخستين زنى بود كه توانست در برنامه گلها آواز بخواند مرضيه در حدود ۱۰۰۰ آواز در دوران شكوفايى هنريش خواند كه در ارتقاى موسيقى ايرانى بسيار اثرگذار بود.
پس از انقلاب
مرضيه در سال ۱۳۷۳ از ايران به خارج كشور رفته و در فرانسه به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران پرداخت و به شورای ملی مقاومت ایران پیوست. و در سفرهاى گوناگون به كشورهاى مختلف كنسرتهاى زيادى داد. در اين دوران او با هنرمندان معروف و شاعران و آهنگسازان و نوازندگان مشهورى چون محمد شمس و شاپور باستانسير و عماد رام و محمد على اصفهانى و اسماعيل وفا يغمايى و راس پاپل و حميدرضا طاهر زاده كارهاى متعددى ارائه نمودهاست.
احمد کریمی حکاک، مدیر مرکز مطالعات فارسی دانگشاه مریلند گفت مرضیه یک سبک موسیقی با نواها، نتها و ملودیهای واقعا مواج و پیچنده را ابداع نمود. وی بطور خاص بخاطر ترانه هایی که تحت عنوان Tableaux Musicale شناخته میشود برجسته بود که تصاویری استعاری از عشق را عرضی می نمود و اشعار بزمی فارسی کلاسیک را به شکلی دست یافتنی به میان مردم برد.
او آخرين بار در 17 آوريل 2007 بر صحنه تالار معروف "المپيا "ی پاريس ظاهر شد و برگزيده ای از آهنگ های خاطره انگيز قديمی اش را خواند.
رهبری ارکستر را "محمد شمس" موسيقيدان و آهنگساز ايرانی بر عهده داشت و هم او بود که آهنگ های ترانه های مشهوری مثل "سنگ خارا"، "برگ خزان"، "دل رسوا" و يا "امشب شب مهتابه" را برای اجرای ارکستر سمفونيک تنظيم کرده بود و چه موفقيت آميز از عهده بر آمده بود.مرضيه که از نوزده - بيست سالگی در اپرت ها و تابلو موزيکال های "جامعه باربد"، ساخته های استادش "اسماعيل مهرتاش" را هم می خواند و هم بازی می کرد و از تجربه و اعتماد به نفس بسياری بر خوردار است، نزديک به دو ساعت در لباس بلند آبی فيروزه ای اش، ايستاد و صدای رسا و گيرايش را به ميان جمعيت انبوهی که تالار بزرگ " المپيا" را پر کرده بودند، پراکند.
بر خلاف ده - دوازده سال گذشته که به دليل همکاری های مرضيه با "سازمان مجاهدين خلق" و "شورای ملی مقاومت" کنسرت های او هميشه رنگ و بويی سياسی داشت و گاه با تشنجات و نا آرامی هايی همراه بود، برنامه او در "المپيا" در محيطی صميمانه و بدون تظاهرات سياسی برگزار شد و "مرضيه" هيچ يک از ترانه های سياسی يا انقلابی سال های اخيرش را نخواند و شنوندگانش را در همان حال و هوای خوش آثار هنرمندانی مثل خالقی، بديعی، ياحقی، و تجويدی و اشعار رهی معيری، نواب صفا، معينی کرمانشاهی و بيژن ترقی مسحور کرد.
از جذاب ترين قطعات اين کنسرت، اجرای دو صدايی ترانه "بوی جوی موليان" بود که مرضيه آن را همراه با نوه اش "جانان خرم" خواند.
اين ترانه که آهنگ آن را روح الله خالقی روی شعر معروف رودکی ساخته است، نخستين بار حدود چهل سال پيش با صدای بنان و مرضيه از راديو ايران پخش شد و محبوبيت بسيار يافت. و اجرای تازه آن با صدای " مادربزرگ" و "نوه" که برای نخستين بار پا به صحنه می گذاشت خاطره به ياد ماندنی "کنسرت المپيا" شد.
"جانان" که 28 ساله است در کنسرواتوار ملی پاريس به تحصيل اشتغال دارد و می توان او را از اميدهای آينده موسيقی ايران دانست.
جاى آن دارد كه چندى ~ هم، ره صحرا بگيرم،
سنگ خارا را گواه ِ ~ اين دل شيدا بگيرم
موبه مو دارم سخنها ~ نكته ها از انجمنها
بشنو اى سنگ بيابان ~ بشنويد اى باد و باران
با شما همرازم اكنون ~ با شما دمسازم اكنون
شمع خود سوزى چو من ~ در ميان انجمن
گاهى اگر آهى كشد ~ دلها بسوزد
يك چنين آتش به جان ~ مصلحت باشد همان
با عشق خود تنها شود ~ تنها، بسوزد
من يكى مجنون ديگر ~ در پى ليلاى خويشم
عاشق اين شور حال ~ عشق بى پرواى خويشم
تا به سويش ره سپارم ~ سر ز مستى بر ندارم
من پريشان حال و دلخوش ~ با همين دنياى خويشم
خواننده: مرضيه
آهنگساز: استاد على تجويدى
تنظيم: روح الله خالقى
شاعر: رحيم معينى كرمانشاهى
آهنگ در مايه: دشتى
سال آفرينش: آهنگ ۱۳۳۷، ترانه ۱۳۴۰
گلهاى رنگارنگ شماره: ۲۶۱